ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
آب حیوان بکشد نیز چو از سر گذرد
من از این زندگیِ یک نهج آزرده شدم
قند اگر هست نخواهم که مکرر گذرد
گر همه دیدن یک سلسله مکروهات است
کاش این عمر گرانمایه سبکتر گذرد...
آه از آن روز که بی کسب هنر شام شود
وای از آن شام که بی مطرب و ساغر گذرد
لحظه ای بیش نبود آنچه ز عمر تو گذشت
و آنچه باقی ست به یک لحظه ی دیگر گذرد
آن همه شوکت و ناموسِ شهان آخرِ کار
چند سطری ست که بر صفحه ی دفتر گذرد
عاقبت در دو سه خط جمع شود از بد و نیک
آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
(زنده یاد ایرج میرزا)
سلام آقای حسین پور






چه شعرزیبایی رودرج کردید
لذت بردم
تشکر
آغاززیباترین فصل آفرینش روبهتون تبریک میگم
باشعرزیبای استادشهریاردرباره پاییز منتظرحضورسبزتان هستم
موفق ومویدباشید دوست عزیز