اخبار فناوری و شبکه

اخبار فناوری و شبکه

تازه های شبکه و IT
اخبار فناوری و شبکه

اخبار فناوری و شبکه

تازه های شبکه و IT

شعری از حمید مصدق


چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما

همیشه منتظریم و کسی نمی آید 

 

 

صفای گمشده آیا

بر این زمین تهی مانده باز می گردد ؟

 

اگر زمانه به این گونه

ــ پیشرفت این است

مرا به رجعت تا غار

ــ مسکن اجداد

مدد کنید

که امدادتان گرامی باد

 

همیشه دلهره با من

همیشه بیمی هست

که آن نشانه ی صدق از زمانه برخیزد

و آفتاب صداقت ز شرق بگریزد

 

همیشه می گفتم:

چقدر مردن خوب است 

چقدر مردن

ــ در این زمانه که نیکی 

حقیر و مغلوب است ــ

خوب است


و جواب فروغ به این شعر




توبه من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

وتو رفتی و هنوز،

سال ها هست که در گوش من آرام،آرام

خش خش گام تو تکرارکنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان

غرق این پندارم

که چرا ، خانه کوچک ما سیب نداشت

 

جواب بسیار زیبای فروغ فرخ زاد : 

من به تو خندیدم
چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه


پدر پیر من است
من به تو خندیدم

تا که با خنده خود پا

سخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک

 لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد

 گریه تلخ تو را

و من رفتم و هنوز

سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت...
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.